1 سرایندهای، پیش دانندهای فغان کرد از جور خونخواره دزد
2 که از نظم و نثرم، دو گنجینه بود ربود از سرایم ستمکاره دزد
3 بنالید مسکین: که بیچاره من بخندید دانا: که بیچاره دزد!
1 بهر تو این خجستهکتاب آورد نشاط چون یار مهربان که به دلداده میرسد
2 گنجینهای ز معتمدالدوله مانده باز گنج پدر به زاده آزاده میرسد
1 آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟ آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟
2 سیمین و تابناک بود روی مه ولی سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا؟
1 نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد؟ بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد؟
2 به من که سوختم از داغ مهربانی خویش فراق و وصل تو نامهربان چه خواهد کرد؟