- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حیف از سید محمد کامد از دور سپهر پرتو خورشید رویش عاقبت برطرف بام
2 رفت از این محفل برون و رفتنش احباب را کرد ز هر غم بکام و ریخت خون دل بجام
3 کوکب برج سیادت بود و میکردند کسب مهر و مه نور و ضیا از طلعت او صبح و شام
4 رونهفت از دور چرخ و از زوال کوکبش روز و شب سادات را شد قیر گون و نیل فام
5 چون هوای جنتش در سر فتاد و شد روان از ریاض دهر سوی روضه دارالسلام
6 کلک مشتاق از پی تاریخ فوتش زد رقم باد فردوس برین سیدمحمد را مقام