1 قومی به گمان فتاده اندر ره دین قومی دگر اوفتاده در راه یقین
2 ناگاه به گوشه ای برآرند آواز کای بی خبران راه نه آن است و نه این
1 ره پرخطر است زینهار آگه باش با هرک ره او طلبد همره باش
2 تسبیح و سجاده کفر و ایمان نبود مطلوب یکی است، راه گو پنجه باش
1 تا رهبر تو طبع بدآموز بود بخت تو مپندار که پیروز بود
2 تو خفته به عیش و شب عمرت کوتاه ترسم که چو بیدار شوی روز بود
1 بر هرچ نهم دل که چنان خواهد بود ایّامش از آن حال بگرداند زود
2 چون کار ز اختیار من بیرون شد تدبیر من و عهد تو کی دارد سود