شبی گر اتّفاق از حکیم نزاری قهستانی غزل 1250

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

شبی گر اتّفاق افتد که با ما خلوتی سازی

1 شبی گر اتّفاق افتد که با ما خلوتی سازی حجاب از راه برگیری نقاب از رخ براندازی

2 چه دولت بیش ازین ما را ولی در عقل کی گنجد که سلطانی کند در عشق با درویش انبازی

3 به الطافت طمع داریم در هنگام بخشایش که گر وقتی برانی بندگان را باز بنوازی

4 جهانی از تو در غوغا و تو در حسن خود معجب همه کس در تو دارد روی و تو با کس نپردازی

5 اگر نازی کنی وقتی و خشمی راهِ آن داری بحمداللّه چه شاید کرد اگر بر دوستان نازی

6 بلای عشق فرتوتت که پای از سر نمی داند به دعوا بر سر آمد هم چو زلفت در سرافرازی

7 رهی می زن دلی بر شکاری هم چنین می کن که بی صیدی نباشد هر چه بر صاحب دلان تازی

8 چه گویم ای مسلمانان ولی گر بامیان آمد بیا گو مدّعی آن جا که جان بازی کند غازی

9 میان جمع می باید که از تو هیچ ننماید نزاری هم چنین می سوز تا چون شمع بگدازی

10 اگر اهلیّتی داری ز نااهلان تحاشی کن کمال دوستی باشد که با هم با دوستان سازی

عکس نوشته
کامنت
comment