- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان من نیستی غایب زمانی از دل من جان من
2 گر نمیخواهی بوصلم شادمان باری بپرس کان فلان چون میگذارد در غم هجران من
3 درد اگر اینست کز هجرت من دلخسته راست نیست غیر از جانسپاری چاره و درمان من
4 دست عشقت خون من چندانکه ریزد بیگناه گر بگیرم دامنت دست تو و دامان من
5 دوش دلهای رقیبان سوخت بر من همچو شمع چون شدند آگه ز سوز و گربه پنهان من
6 بعد ازین شب بر درت آهسته خواهم ناله کرد تا سگانت را نباشد زحمت از افغان من
7 گفته بی ما چگونه زیستی چندین کمال راست فرمودی بلی هست این گنه برجان من