1 یک لحظه خیال رویت ایدلبر من بیرون نرود بهیچ رو از سر من
2 در سایه خورشید رخت خواهد خاست از خال لحد گر گذری پیکر من
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 مرا خدای اگر عمر جاودان بدهد بجای هر سر مویم دو صد زبان بدهد
2 بصد هزار لغت هر زبان سخن گوید چنانک داد فصاحت گه بیان بدهد