- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نقابی بر افکن ز پی امتحان را که تا بینی از جان لبالب جهان را
2 چو در جلوه آیی بدین شوخ و شنگی برقص اندر آری زمین و زمان را
3 بروی زمین مهروار ار بخندی بزیر زمین درکشی آسمان را
4 من از حسرت رویش از هوش رفتم خدایا شکیبی تماشاکنان را
5 به دل زان نداریم یک مو گرانی که بر سر کشیدیم رطل گران را
6 بهارت دلا کس ندانست چون شد بهر حال دریاب فصل خزان را
7 فراموش کردند از مهربانی چه افتاد یاران نامهربان را
8 از آن نام تو بر زبان می نراندم که میسوخت نام تو کلام و زبان را
9 رضی این چه شور است در نالهٔ تو که از هوش بردست پیر و جوان را