- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک منک گوشت داد خواجه به زن کش بپز زود بهر طعمه من
2 گوشت را زن کباب کرد و بخورد خواجه چون گشت خواست عذر آورد
3 که هنوز آن ز دیگ بیرون بود که کمین کرد گربه و بربود
4 خواجه سنجید گربه را فی الحال نامد افزون ز گوشت یک مثقال
5 زد به صد غصه دست بر زانو کرد با زن عتاب کای بانو
6 گربه بی شک چو گوشت یک من بود گوشت یک من دگر بر آن افزود
7 نیست این نکته پیش من روشن که تواند شدن دو من یک من
8 اگر این گربه است گوشت کجاست وگر این گوشت شکل گربه چراست