1 مردی که صلاح خود نداند در کار وانهم ننیوشد که بدو گوید یار
2 او را بگذار و خیر ازو چشم مدار کو سیلی روزگار یابد بسیار
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بعزم سفر شاه جمشید فر بر افراخت رایت بخورشید بر
2 بهر سو که روی آورد رایتش قوی پشت باد او بفتح و ظفر
1 عید آمد ای نگار بده جام خوشگوار کز جام خوشگوار شود کار چون نگار
2 بگذشت ماه روزه غنیمت شمار عید زیرا که هست نوبت این نیز برگذار
1 اگر بیابم از آن ترک دلستان بوسه ز حور یافته باشم درینجهان بوسه
2 بر آسمان لطافت مهی است عارض او خوشا اگر دهد آن ماه آسمان بوسه
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **