مانده یک ذره از آن دل که از سلمان ساوجی غزل 220

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

مانده یک ذره از آن دل که هوای تو گزید

1 مانده یک ذره از آن دل که هوای تو گزید لله الحمد که آن ذره به خورشید رسید

2 این همان ذره خاکی هوادار شماست که به جان، روز ازل، مهر شما می‌ورزید

3 وین همان بلبل خوش گوست که در باغ وصال سالها بر گل رخسار شما می‌نالید

4 روز رخسار تو شد در شب زلفت پیدا صبحدم فاتحه‌ای خواند و بران روی دمید

5 پای من در سر کوی تو نیاورد مرا که مرا رغبت موی تو به زنجیر کشید

6 آن سیه روی کدام است که روی از تو بتافت مگر آنکس که چو زلفت تو سرش می‌گرید

7 سر ما راه سر کوی تو خواهد پیمود لب ما خاک کف پای تو خواهد بوسید

8 گر بخواهند بریدن سر ما، چون زلفت ما دگر یک سر مو از تو نخواهیم برید

9 باز توفیق عنان بر طرف سلمان تافت چون رکاب آمد و رخ بر کف پایت مالید

عکس نوشته
کامنت
comment