محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی
محتشم کاشانی

چراغی آمد و بر آفتاب پهلو از محتشم کاشانی غزل 191

غزل 191 ام از 972 غزلیات

چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد

1 چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد که دست حسن ویش صد طپانچه بر رو زد

2 بر این شکار به صد اهتمام اگرچه کشید شکار بیشه دیگر کمان ولی او زد

3 درین سراچه چو جای دو پادشاه نبود یکی برفت و سراپرده را به یک سو زد

4 ز سیر دل ره او بست تیر دلدوزی که این نهفته از آن گوشه‌های ابرو زد

5 ز سحر قوم خبر داد معجز موسی زمانه نقش کزان هر دو چشم جادو زد

6 ز ناز تا بتوان سنگ در ترازو نه که عشق حسن تو را برد و برتر ازو زد

7 تو عذر دلبر نو محتشم بخواه که یار به تازگی ره یاران ز قد دلجو زد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد

شاعر شعر چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد چه کسی است ؟

شاعر شعر چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد محتشم کاشانی می باشد.

شعر چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد چیست ؟

قالب شعر چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد غزل است

مضمون اصلی شعر چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه است.
بنر