1 عمری به هوس باد هوا پیمودم در هر کاری خون جگر پالودم
2 در هر چه زدم دست ز غم فرسودم دست از همه بازداشتم آسودم
1 ای شده زندان درم مشت تو بند بر آنجا ز هر انگشت تو
2 پیش که ایام کند رنجه ات گردش او تاب دهد پنجه ات
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین