ای رخت از روی حسن آیینه از عمادالدین نسیمی غزل 12

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

ای رخت از روی حسن آیینه گیتی نما

1 ای رخت از روی حسن آیینه گیتی نما وی قدت چون طوبی از خوبی به صد نشو و نما

2 تا که جان بازد ز شوق روی خوبت جان من عاشقان خویش را ای ماه گاهی رو نما

3 چون رخت مقصود خلق است، کعبه عشاق هم هست از این هر عالمی عاشق تو را تنها نه ما

4 جان جانها چون سر زلف تو آمد لاجرم گر تو ننمایی رخت هردم رود صد جان ز ما

5 ساقیا بر یاد چشم مست یار دلربا خیز و در عین قدح ریز آن می راحت فزا

6 خیز و در بحر محیط می فکن کشتی جام تا چو ما گردی در این دریا به حکمت آشنا

7 حرمت می دار کز بیت الحرام آورده اند تا شوی از شرب او واقف ز اسرار قضا

8 تلخی‌اش را حق شمر چون گفته‌اند «الحق مر» رنگ و بویش را مدان باطل که آن نبود روا

9 زاهدا! نوشیدن می از سر اخلاص و صدق بهتر از ورزیدن زهد است با شید و ریا

10 در هوای دلبران عمر نسیمی صرف شد وز همه در عمر خود هرگز نمی‌بیند وفا

عکس نوشته
کامنت
comment