ای شهنشاهی که از بهر از سلمان ساوجی قطعه‌ 106

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت

1 ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت آهنیت خود تاج سر شد و مرکب سریر

2 در جهانداری نظیرت دیده گردون ندید در جهانداری همه چیزت مهیا جز نظیر

3 باغ دولت آب فتح از حد تیغت می‌خورد دشمن آتش نهادت سوخت زین غم گو بمیر

4 گر سگی می‌گیرد از دیوانگی صحرای موش شیر دران را چه غم از گربکان موش گیر

5 داشتم شاها من اسبانی که می‌بردند سبق از براق سیر آسمان اندر مسیر

6 خیل گردون غالبا بر سر ایشان رشک برد کرد هریک را به رنج و علتی دیگر اسیر

7 این چنین راهی است دور از پیش و از اسبان مرا لاشه‌ای وامانده است آن نیز چون من لنگ و پیر

8 باز بین کار مرا کان بار گیرم نیز ماند هم نماندی گر به کاری آمدی آن بار گیر

9 من ضعیف و خسته و بار گران بر خاطرم هر که را باری است و هست از بارگیری ناگزیر

10 تا نصیر و حافظ و یاور نباشد خلق را جز خدا بادا خدایت حافظ و یار و نصیر

عکس نوشته
کامنت
comment