- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل ار سرگشتهای از جور دوران غم مخور باشد احوال جهان افتان و خیزان غم مخور
2 تندباد چرخ چون در آتش عشقت فکند آبرویت گر شود با خاک یکسان غم مخور
3 گرچه چون یعقوب گشتی ساکن بیت الحزن یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
4 در طلب باش و مباش از لطف یزدان ناامید هم به امّیدی رسند امیدواران غم مخور
5 کعبه مقصود خواهی رو متاب از بادیه دل بنه بر درد از خار مغیلان غم مخور
6 درد او بهتر ز درمانست بنشین صبر کن درد دل را گر نیابی هیچ درمان غم مخور
7 اعتمادی نیست بر کار جهان خرسند باش آب باز آید به جوی رفته ای جان غم مخور
8 باغبانا صبر کن با زحمت زاغان بساز بلبل شوریده باز آید به بستان غم مخور
9 ای جهان تا کی دل از کار جهان داری ملول روزگارت عاقبت گردد به سامان غم مخور