ای دل پر درد بر امّید از جهان ملک خاتون غزل 768

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای دل پر درد بر امّید درمان غم مخور

1 ای دل پر درد بر امّید درمان غم مخور در رسد تشریف روز وصل جانان غم مخور

2 ای دل آشفته در هجران آن آرام جان در جهان سرگشته شو از بهر سامان غم مخور

3 گر شکیبا نیستی ای دیده از دیدار یار گر بدوزد هر زمان چشمت به پیکان غم مخور

4 چون نئی واقف بر اسرار ضمیر روزگار عاقبت خواهد گذشت این جور دوران غم مخور

5 بلبلا در هجر روی گل مشو یک دم خموش شور در باغ افکن و از باغبانان غم مخور

6 هر که ما را دور کرد از صحبت آن گلعذار هم شود رو زی اسیر خار هجران غم مخور

7 ای دل ار گشتی اسیر خار هجران باک نیست ناگهان روزی درآید گل به بستان غم مخور

8 نوعروس خوشدلی در پرده ی اندوه هجر بیش از این از ما ندارد روی پنهان غم مخور

9 از شب هجران برآید عاقبت صبح وصال سر ز مشرق بر کند خورشید تابان غم مخور

10 چون سکندر چند گردی در طلب گرد جهان خضر چون خواهد چشیدن آب حیوان غم مخور

عکس نوشته
کامنت
comment