- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلی که بستهٔ زنجیر زلف یاری نیست به پیش اهل نظر هیچش اعتباری نیست
2 سری که نیست در او کارگاه سودائی به کارخانهٔ عیشش سری و کاری نیست
3 ز عقل برشکن و ذوق بیخودی دریاب که پیش زنده دلان عقل در شماری نیست
4 ملامت من مسکین مکن که در ره عشق به دست عاشق بیچاره اختیاری نیست
5 دگر مگوی که هر بحر را کناری هست از آنکه به جز غم عشق را کناری نیست
6 ز شوق زلف بتان بیقرار و سرگردان منم که مثل من آشفته روزگاری نیست
7 اگر ز مستی و رندی عبید را عاریست مرا از این دو صفت هیچ عیب و عاری نیست