1 یک نیم رخت الست منکم ببعید یک نیم دگر ان عذابی لشدید
2 بر گرد رخت نبشته یحی و یمیت من مات من العشق فقد مات شهید
1 ای آینه حسن تو در صورت زیب گرداب هزار کشتی صبر و شکیب
2 هر آینهای که غیر حسن تو بود خواند خردش سراب صحرای فریب
1 گریم زغم تو زار و گویی زرقست چون زرق بود که دیده در خون غرقست
2 تو پنداری که هر دلی چون دل تست نینی صنما میان دلها فرقست
1 ای کرده غمت غارت هوش دل ما درد تو شده خانه فروش دل ما
2 رمزی که مقدسان ازو محرومند عشق تو مر او گفت به گوش دل ما
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما