- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای از حدیث زلف توام بر زبان گره بگشای برقع از رخ و از زلف آن گره
2 چشمم گلی نچید ز باغ رخت هنوز تا کی زند دو زلف تو بر ابروان گره
3 زلفت دلم بیست و در آویخت از هوا جز باد دلگشا که گشاید چنان گره
4 خوبان که دانه دانه کنند اشک عاشقان از ساحری زننده بر آب روان گره
5 ابرو ترش کنی و بگویم زهی کمان آری فتد همیشه ز زه بر کمان گره
6 موی میان او به کمر هست در خیال چون رشته که باشدش اندر میان گره
7 نظم کمال بسته به هم رشته درست گفتار دیگران همه بر ریسمان گره