-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رهنمایی چون کنم در دیدن او دیده را؟ حاجت تعلیم نبود مردم فهمیده را
2 هر کسی بیرون نمی آرد سری از زلف او شانه داند معنی این مصرع پیچیده را
3 گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد، ولی نیست بیم از گریه ام این گرگ باران دیده را
4 در زمان طالع ما تیره روزان بس نشد فتنه زاییدن شب گیسو به خون غلتیده را
5 التفات و مهربانی را عبث ضایع مکن مشکل است اصلاح کردن خاطر رنجیده را
6 دیده را از دیدن رویت تسلی ساختم چون دهم تسکین نمی دانم دل نادیده را؟
7 عیب شاکر کی شود ظاهر سلیم از شعر فهم؟ با محک نشناخت هرگز کس زر دزدیده را