1 ای باغبان که گفت که گل را به خار بخش بر کم عیار دشت تو زر عیار بخش
2 ساقی وباغ باده کشان از ازل تو راست زهاد خشک را تو می خوشگوار بخش
3 حور و بهشت و کوثر از بهر شیخ نه ساقی و جام و شاهد بر میگسار بخش
4 سجاده را بشوی بآب در مغان سبحه بخاک و خرقه بباد بهار بخش
5 نه خاکرا زکاس کرام آمده نصیب زان جام قطره ای بمن خاکسار بخش
6 دین و دلی بفصل بهاران گرت بجاست این بر گل آن بسرو لب جویبار بخش
7 ما را اگر مصاحب اغیار دیده ای این جرم را بخاک کف پای یار بخش
8 آشفته یا رب ار چه خطاکار و مجرم است او را بداغ مهر خداوندگار بخش
9 بی پرده کرده گرچه گنه پرده ام مدر ما را بدست خود علی پرده دار بخش
دیدگاهها **