1 دوستی گفت عیب من با غیر من خود از عیب خود ابا نکنم
2 چون وی آهسته عیب من میگفت من همش عیب برملا نکنم
3 گویدم گر هزار عیب دگر طبع بر عیب او رضا نکنم
4 آفریدش خدا به صورت هجو همجو او بنده چون خدا نکنم
5 ندهم شرح مختصرگویم من هجا را دگر هجا نکنم
1 ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد جسم بیجان ترا از نو به تن جان میرسد
2 غصه را بدرود کنکاید مسرت این زمان درد را پیغام ده کاین لحظه درمان میرسد
1 ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد انده برد غم بشکرد شادی دهد جان پرورد
2 در خم دل پیر مغان در جام مهر زر فشان در دست ساقی قوتجان رخسار جانان پرورد