- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهی از راه برآمد نه که افزون ز مه است این سر من خاک ره او اگر آن کج کله است این
2 همه حسن است و ملاحت همه لطف است و صباحت نه بت چارده ساله که مه چارده است این
3 شده بر هر سر راهش سپهی جمع ز خوبان بشکن گو سپه شه که شه صد سپه است این
4 نه مرا بستر لعل است شب اندر ته پهلو که ز خون مژه بسته جگر ته به ته است این
5 چو شب از محنت فرقت اگرم روز سیه شد نکنم ناله ازان مه که ز بخت سیه است این
6 من و ویرانه محنت که به شبهای جدایی دل خو کرده به غم را شده آرامگه است این
7 به رهت پست فتاده ست سر جامی بیدل قدمی رنجه کن آخر نه کم از خاک ره است این