جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

آتشی از رخ چرا افکنده از جهان ملک خاتون غزل 41

غزل 41 ام از 1809 غزلیات

آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما

1 آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما همچو زلفت ای صنم بشکسته ای پیمان ما

2 سر فدای راه عشقت کرده بودم لاجرم در غم هجران تو بر باد شد سامان ما

3 ای طبیب از روی رحمت چاره ی دردم بساز زآنکه از حد رفت بیرون چاره ی درمان ما

4 هر که را یاری بود چون جان در آغوشش کشد جز جفا بر من نمی آید هم از جانان ما

5 ای مسلمانان مرا روزی دلی بودی مگر خود نمی دانم چرا بیرون شد از فرمان ما

6 گفتمش عید رخت از ما چرا داری بعید گفت از آن کاین لاشه نیکو نیست در قربان ما

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما

شاعر شعر آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما چه کسی است ؟

شاعر شعر آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما جهان ملک خاتون می باشد.

شعر آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما چیست ؟

قالب شعر آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما غزل است

مضمون اصلی شعر آتشی از رخ چرا افکنده ای در جان ما چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.