- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چندم ای نالهٔ سحر بکُشی هر دم از آتش دگر بکُشی
2 دَرِ این دودگه دلا در بند چندم از آه بی اثر بکُشی
3 این که پروانگی کنم، ترسم کاتشم را به بال و پر بکُشی
4 نامه ام سنگ را بگریاند ای فلک مرغ نامه بر بکُشی
5 کُشتی از غمزه اهل عالم را بعد از این غمزه را مگر بکُشی
6 تا کنم چون چراغ شام بلا زنده سازی و در سحر بکُشی
7 چون کسی اهل درد، عرفی را چشم دارم که بیشر بکُشی