- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند به غمزه خون کنی خاطر ناشکیب را بر رگ جانم افکنی، طرّهٔ دلفریب را؟
2 این ستم دگر بود، کز تف خوی گرم تو گریه به کام دل نشد، عاشق بی نصیب را
3 ناله به زیر لب گره، چند کنم که می زند باد بهار دامنی، آتش عندلیب را
4 از اثر تبسّم غنچهٔ ناشکفته اش بلبل گلستان کند، نوگل من ادیب را
5 خنده په زخم من چرا، شور لبت نمی زند؟ از نمک کرشمه ات، نیست خبر، رقیب را
6 نیست اگر پسند تو، شیوهٔ بی گنه کشی از گنهم حساب کن، شکوهٔ بی حسیب را
7 گر مددی کند حزین ، فیض دم مسیح ما نیم شبی قضا کنم، نالهٔ عندلیب را