چند رسوا شوم از عشق من از هلالی جغتایی غزل 418

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

چند رسوا شوم از عشق من شیدایی؟

1 چند رسوا شوم از عشق من شیدایی؟ عشق خوبست، ولیکن نه بدین رسوایی

2 خواستم پیش تو گویم غم تنهایی خویش آمدی سوی من و رفت غم تنهایی

3 مست عشقیم، اگر هیچ ندانیم چه غم؟ ذوق نادانی ما به ز غم دانایی

4 بر زمین جلوه نمودی، فلک از رشک بسوخت که فلک را ملکی نیست باین زیبایی

5 سرو و گل نازک و رعناست، ولی نتوان یافت گل باین نازکی و سرو باین رعنایی

6 در چمن پیش تو رشکست ز نرگس ما را گر چه مشهور جهانست بنابینایی

7 رفتی و دیر شد ایام فراقت، چه کنم؟ زور باز آی، که مردم ز غم تنهایی

8 چون سگ تست هلالی، دگرش منع مکن که درین راه چرا میروی و می آیی؟

عکس نوشته
کامنت
comment