- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند از جان کشم به دل بارت خون من خورد چشم خون خوارت
2 گرچه آزار من به جان طلبی ما نخواهیم یک دم آزارت
3 گر فروشی به جان غم رویت می شوم در جهان خریدارت
4 چون سکندر به وصل آب حیات دیده مشتاق شد به دیدارت
5 تو به خواب خوشی و من تا روز شده حیران ز بخت بیدارت
6 تو سر از ما کشیده ای چون سرو ما جهان کرده در سر کارت
7 ای دل خسته ی حزین بیرون نشد از سر هنوز پندارت