چند از جان کشم به دل بارت از جهان ملک خاتون غزل 82

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چند از جان کشم به دل بارت

1 چند از جان کشم به دل بارت خون من خورد چشم خون خوارت

2 گرچه آزار من به جان طلبی ما نخواهیم یک دم آزارت

3 گر فروشی به جان غم رویت می شوم در جهان خریدارت

4 چون سکندر به وصل آب حیات دیده مشتاق شد به دیدارت

5 تو به خواب خوشی و من تا روز شده حیران ز بخت بیدارت

6 تو سر از ما کشیده ای چون سرو ما جهان کرده در سر کارت

7 ای دل خسته ی حزین بیرون نشد از سر هنوز پندارت

عکس نوشته
کامنت
comment