1 چند چو جو خوری، در پی آبرو روم زهر ز امتحان خورم، در پی آرزو روم
2 شوق سرِ بریده را، بر سر دار می برد این سر و صد سر دگر، بازم و رو به رو روم
3 دست به دست می روم، همره لشکر جنون تا به کدام دشت خون، پا نهم و فروروم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 رو چه می خواهی دلا، ناز استغناست، هست بی وفا تنهاست وارد، رنجش بی جاست، هست
2 ای که گویی با اسیران شیوه های او چه هاست ناز مست و عشوه مست و هر جه آزادست هست
1 از بس که جور کرد به دل غم که آشناست داغم بهشت صحبت مرهم که آشناست
2 تا طی کنند بی ادبان وادی غرور بیگانگی نموده به محرم که آشناست
1 تا کوکبه ی رحمت جاوید بلند است بخت طلب و طالع امید بلند است
2 آوازه ی رندی به جهان پست نگردد تا زمزمه ی جام ز جمشید بلند است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به