- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند فروزم چراغ از علم آه خویش بزم مرا ده فروغ از رخ چون ماه خویش
2 بیرهی از حد گذشت تیغ سیاست بکش درد سر عاشقان دور کن از راه خویش
3 هر که به میم دهانت چشم گشاید چو «هی » میل کشم به دیده اش از «الف » آه خویش
4 شیخ سحرخیز یافت ذوق شراب صبوح ساخت دعای قدح ورد سحرگاه خویش
5 ذکر قدت در چمن رفت به بانگ بلند سرو خجالت کشید از قد کوتاه خویش
6 دل ز سجود درت مرتبه قرب یافت بنده ز خدمت شود خاصگی شاه خویش
7 روی نکوی تو خواست جامی ازین پس مدار دور ازین خاک در روی نکوخواه خویش