شامی که مست صبح امیدش نمی از حزین لاهیجی غزل 469

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شامی که مست صبح امیدش نمی کنند

1 شامی که مست صبح امیدش نمی کنند بخت سیاه ماست، سفیدش نمی کنند

2 صیدی نمی کشند بتان در کمند عشق تا سایه پرور گُل و بیدش نمی کنند

3 معجز نگر که کشتهٔ شمشیر عشق را صد غمزه می زنند و شهیدش نمی کنند

4 نازم به رسم دیر که دربند غیر را صد خرقه گر دریده مریدش نمی کنند

5 هر بسته دل که سینه به برق فنا نداد حاصل نصیب کِشتِ امیدش نمی کنند

6 غمگین نمی رود کسی از خاک میکده تا هم پیالهٔ مهِ عیدش نمی کنند

7 شرح غم من است حزین در حریم دوست افسانه ای که گفت و شنیدش نمی کنند

عکس نوشته
کامنت
comment