1 مشو نومید ازین مشت غباری پریشان جلوهٔ ناپایداری
2 چو فطرت می تراشد پیکری را تمامش می کند در روزگاری
1 فرد را ربط جماعت رحمت است جوهر او را کمال از ملت است
2 تاتوانی با جماعت یار باش رونق هنگامه ی احرار باش
1 گل رعنا چو من در مشکلی هست گرفتار طلسم محفلی هست
2 زبان برگ او گویا نکردند ولی در سینهٔ چاکش دلی هست
1 مسلم اول شه مردان علی عشق را سرمایه ی ایمان علی
2 از ولای دودمانش زنده ام در جهان مثل گهر تابنده ام
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران