- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکچند روز من ز سیهکاری فلک بودی چنانکه فرق نمیکردمش ز شب
2 و اکنون چنان شدست که در چشم من چو روز کافور فام گشت شب عنبرین سلب
3 بر رغم روزگار بتوفیق کردگار با سعد گشت نحسم و اندوه با طرب
4 جور و جفای چرخ سر آمد بفضل حق اکنون ز خار میدهد از بهر من رطب
5 با من سپهر دور وفا گر ز سر گرفت آنرا سبب نه کس ز عجم بود و نه عرب
6 تا بار منتیم نباید ز کس کشید منت خدایرا که نشد هیچکس سبب
7 ایزد نظر بعین عنایت بمن فکند وینها کی از عنایت ایزد بود عجب
8 گر حاسدی بمن نظر نحس میکند ور میدهد صداع من از سوز و از شغب
9 با تاب ماه چهارده شب تاب نا ورد در تار و پود اگر چه که تاب آورد قصب
10 الحمدلله این نه نهانست در جهان پیداست در صفای حسب صحت نسب
11 شعری ز نثره رشک بر شعر و نثر من پاک آن نسب که زیور او باشد از حسب
12 ابن یمین گشایش کارت ز خلق نیست گر حاجتیت هست ز درگاه حق طلب
13 بر آتش جگر نزنی آب زندگی از دست سفلکان و گرت جان رسد بلب