-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن ور تنگ شکر خواهی این نکته مکرر کن
2 گفتی که بکش دامان از خاک در جانان سر پیچم از این فرمان، فرمایش دیگر کن
3 خواهی نخوری یک جو خون از فلک کج رو هم بنده ساقی شو، هم خدمت ساغر کن
4 ای از همه خوبان به، شکر کش و فرمان ده هم پای به میدان نه، هم دست به خنجر کن
5 تو لعبت حوری وش، زان روی دلت دلکش خط بر در جنت کش، خون در دل کوثر کن
6 با غمزهٔ غارتگر ترکانه درآ از در هم خانه به یغما بر، هم شهر مسخر کن
7 تیر ستمت خوردم، بار المت بردم یعنی ز غمت مردم، اندیشه ز داور کن
8 بت چون تو ندیدم من، سنگین دل و سیمین تن یا بیخ مرا برکن، یا خاک مرا زر کن
9 ای کرده قدت بر پا هم فتنه و هم غوغا برخیز و فروغی را آسوده ز محشر کن