یک جام بجانی دهد آن ساقی از قاسم انوار غزل 428

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام

1 یک جام بجانی دهد آن ساقی خودکام المنة لله، زهی بخت و سرانجام؟

2 این جام تو اندر دو جهان مقصد اقصاست انعام تو عامست ولی کی شود این عام؟

3 آشفته آن غمزه دل عالم و عامی سودازده عشق، اگر پخته، اگر خام

4 دنیا همه دامست و درو دانه تزویر آسوده و فردیم، هم از دانه، هم از دام

5 گر عشق نداری آخر بچه کار آیی؟ ای عام کالانعام

6 بر مرکب عرفان ره تحقیق توان رفت خوش راه نوردیست، گهی تند و گهی رام!

7 گر نور یقین جلوه گر آید بحقیقت فارغ شود از لات و هبل عابد اصنام

8 رمزی دو سه از جانب آن یار عیان کن عالم نشود دل مگر از جانب علام

9 قاسم، ستم یار نهایت نپذیرد هرگز نرسد واقعه هجر باتمام

عکس نوشته
کامنت
comment