1 گوشه ای از جهان گرفتستی تا ترا از جهان فراغ بود
2 خدمت تو بعقل شاید کرد آلت عاقلی دماغ بود
1 عشق تو مرا از دل و از جان برکند سودای توام ز خان و ازمان برکند
2 در کام دلم ز عشق هر ذوق که بود هجران توام از بن دندان برکند
1 باز بر طرف مه از غالیه طغرا دیدم زبرصفحۀ جان خط معما دیدم
2 تا بر اطراف سمن گشت محقق خط او بندۀ عارض او روح معلا دیدم
1 از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری در تیره شب از دیده سبل برداری
2 بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری کیمخت زمین بماه نو بنگاری