- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جماعتی که به ناموس ونام می گفتند به دیر درس مستی و جام می گفتند
2 بیا ببین که چه فتوا دهد در مستی همان گروه که می را حرام می گفتند
3 فغان که جمله فتادند در شکنجهٔ دام کسان که عیب اسیران دام می گفتند
4 به صحن دیر شنیدم ز خادمان حرم که اهل دیر، مغان را سلام می گفتند
5 به طوف کعبه شنیدم ز زائران صنم همان که بر در بیت الحرام می گفتند
6 رموز آتش مهری که برهمن نشکافت ز اهل دل شنیدم که نام می گفتند
7 تمام بوده به یک حرف گرم و ما غافل حکایتی که همه ناتمام می گفتند
8 به کعبه صد ره ز نزدیک و دور دیدم بگو که صومعه داران کدام می گفتند
9 فغان ز طبع تو عرفی، غلط نمی رفتند سخنوران چو تو را خوش کلام می گفتند