- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سراینده ای دوش وقت سحر دو بیتک سرایید خوش با
2 کلام سخن شیخ شیرازی است که کیهان خدیو سخن سازی است
3 ز مسکینیم روی در خاک رفت غبار گناهم بر افلاک رفت
4 تو یک نوبت ای ابر رحمت ببار که در پیش باران نپاید غبار
5 مرا نالهٔ او رَهِ هوش زد سرشک غم از دیده ام جوش زد
6 جگرکاوی گریه بی تاب کرد به دامن دل از دیده، خوناب کرد
7 به خون خفته، مژگان دریا مدار چو ابر سیه دل، ببارید زار
8 چو از آتش دل به جوش آمدم همایون سروشی به گوش آمدم
9 که نبود شگفتی از آمرزگار گر از قلزم رحمت بی کنار
10 چو کام دل خاکساران دهد تو را ابر رحمت ز مژگان دمد
11 غبار غم سینه، شد کاسته فرو خفت این گرد برخاسته