- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخر ای راحت جان دردِ دلِ ما بشنو امشب از بهرِ خدا مرحمتی کن بمرو
2 امشبی باش که فردا به تو تسلیم کنم جان و دل هر دو به دستِ تو نهادیم گرو
3 هم چنین کُنجِ من آراسته می دار چو گنج هر کجا شمع بود خانه نباشد بی ضو
4 گر نخواهی برِ ما بود و بخواهی رفتن وایِ من بر تو هلاکِ منِ مسکین به دو جو
5 هیچ اگر داشته بودی خبر از عالمِ عشق قصدِ جان دادن فرهاد نکردی خسرو
6 برفکن برقع و بنمای رخ از مشرقِ بام تا مهِ نو سوی مغرب سرِ خود گیرد و دو
7 داغ حسرت حبشی وار فتد بر رخِ شان بر ختن گر فتد از عکسِ خیالت پرتو
8 بر هوایِ سرِ کویِ تو فدا کردم جان به دو جو بر من اگر معتقدم هیچ به جو
9 قدحی ده به من و زنده ی جاویدم کن معنی چشمه ی حیوان چه بود زاده ی مو
10 گو درآیند به سرپنجه ی من بدگویان که نزاری ننهد پای به سستی درگو