آیینه دل پاک دار، از عمادالدین نسیمی غزل 238

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

آیینه دل پاک دار، ای طالب دیدار او

1 آیینه دل پاک دار، ای طالب دیدار او باشد که اندازد نظر در آینه رخسار او

2 از مصحف رویش بخوان سی و دو حرف لم یزل تا ره بری بر ذات حق، واقف شوی ز اسرار او

3 ذاتی که بود از جسم و جان، در پرده عزت نهان رخساره بنماید عیان، هم بشنوی گفتار او

4 میزان عدل آورده است آن مه برای مشتری قلب و دغل بگذار اگر داری سر بازار او

5 صراف عشق است آن صنم، صافی شو ای دل همچو زر زانرو که نتوان داشتن سیم دغل در کار او

6 بگذر به خط استوا تا بازیابی طالبا راه صراط المستقیم از قامت و رفتار او

7 خواهی که باشی پاکدین چون طیبین و طاهرین حاصل کن ایمان و یقین از زلف چون زنار او

8 از لوح روی دلبران سی و دو حرف حق بخوان اسرار «ما اوحی » ببین از چار هفت و چار او

9 گر می توانی چون خلیل ای عاشق حق سوختن در آتش نمرود شو آنگه ببین گلزار او

10 کشت او نسیمی را به غم، کارش نه امروز است و بس کز لطف خود با عاشقان، این است دایم کار او

عکس نوشته
کامنت
comment