- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیدهای پاک بین همی باید تا که حسنش جمال بنماید
2 حسن جانان به جان توان دیدن نه به هر دیده آن توان دیدن
3 ای که خوانی به عشق مغرورم هیچ عیبم مکن، که معذورم
4 گر جمال بتم نظاره کنی بدل سیب دست پاره کنی
5 گر تو شکل و شمایلش بینی قد و گیسو حمایلش بینی
6 همچو من، دل اسیر او شودت بت پرستیدن آرزو شودت
7 کیست کو را دو چشم بینا بود پس رخ خوب او دلش نربود؟
8 هیچ کس دیدهٔ بصیر نداشت که دل و جان به حسن او نگذاشت
9 از جمالش نمیشکیبد دل میبرد عقل و میفریبد دل
10 آن لطافت که حسن او دارد دل صاحبدلان به دام آرد
11 عشق رویش همی کند پیوست حلقه در گوش عاشقان الست