- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یک مرغ سر به زیر پر اندر کشیده است مرغی دگر نوا به فلک برکشیده است
2 یک مرغ سر به دشنهٔ جلاد داده است یک مرغ از آشیانه خود سرکشیده است
3 یک مرغ، جفت و جوجه به شاهین سپرده است یک مرغ جفت و جوجه ببر درکشیده است
4 یک مرغ، پر شکسته و افتاده در قفس یک مرغ، پر به گوشهٔ اختر کشیده است
5 یک مرغ صید کرده و یک مرغ صید او از پنجهاش به قهر و به کیفرکشیده است
6 مرغی به آشیانه کشیده است آب و نان ای مرغ آشیانه در آذرکشیده است
7 مرغی جفای حادثه دیدهاست روز و شب مرغی جفای حادثه کمتر کشیده است
8 مرغی ز وصل گل شده سرمست و مرغکی ز آسیب خار، ناله مکررکشیده است
9 قربان مرغکی که ز سودای عشق گل از زخم نوک خار، بهخون برکشیده است
10 یا چون بهار از لطمات خزان جور سر زبر پر نهفته و دم درکشیده است