اسیری را بصد درد از عطار نیشابوری اسرارنامه 3

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

اسیری را بصد درد و ندامت

1 اسیری را بصد درد و ندامت بدوزخ می‌برند اندر قیامت

2 زند انگشت و دیده بر کند زود بخواری دیده بر خاک افکند زود

3 چنین گوید که از دیده چه مقصود نخواهم دیده بی دیدار معبود

4 اگر دیدار معبودم نباشد ز دیده هیچ مقصودم نباشد

5 چو مقصودم نخواهد گشت حاصل نه دیده خواهم و نه جان و نه دل

6 حجابت گر از آن حضرت بهشت است ندارم زهره تا گویم که زشتست

7 بهشتی را بخود گر باز خوانی نیندیشی که ازحق بازمانی

8 چه می‌گویم کسی کز ماه رویی شود از ناتوانی همچو مویی

9 بیک جو زر کند صد گونه کردار بهشتی چون بنستاند زهی کار

10 ولیکن این سخن با مرد راهست نه با دیوانه و دیوان سیاه است

عکس نوشته
کامنت
comment