- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی پروانهای با شمع شد جفت چو آتش در فتادش خویش را گفت
2 که: پیش از تجربت چون دوست گیری بنه گردن، که پیش دوست میری
3 سخن در دوستداری آزمودست کزیشان نیز ما را رنج بودست
4 دل من زان کسی یاری پذیرد که چون در پای افتم دست گیرد
5 درین منزل نبینی دوستداری که گر کاری فتد آید به کاری
6 چنینها دوستی را خود نشاید که اندر دوستی یک هفته پاید