یک مشت سفله مانده بجا از از حزین لاهیجی غزل 652

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

یک مشت سفله مانده بجا از کرام خلق

1 یک مشت سفله مانده بجا از کرام خلق ننگ است در زمانه زبان را ز نام خلق

2 چون زهر جانگزای، گلوگیر می شود نتون زلال خضر کشیدن ز جام خلق

3 امروز در لباس کمالند ناقصان پوشیده ناتمامی خود را، تمام خلق

4 تعظیم گاو و خرکه به مردم حرام بود اکنون فریضه گشته به ما، احترام خلق

5 نزدیک من چو طعن سنان است جان گسل زینسان که دور شد ز مسلمان سلام خلق

6 درگوش جزر و مد نظرها هزار پاست آزرده است بس که صماخ از کلام خلق

7 عاقل گریزد از دهن اژدها حزین هش دار تا که مفت نیفتی به دام خلق

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر