- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شوکت ای شکسته دل دوستان خویش بر جان عاشقان مزن از هجر خویش نیش
2 گر بنگری در آینهٔ قلب خویشتن بینی به خود ارادت یاران زپیش بیش
3 اوقات دوستان مکن از زهر عشوه تلخ قلب فسردگان مکن از نیش غمزه ریش
4 وصل تو داشت حوزهٔ ارباب ذوق جمع هجر تو کرد خاطر مجموعشان پریش
5 گویند از آن لب شکرین تلخ گفتهای تلخی به شکر تو نچسبد به صد سریش
6 گیرم که مردک هروی خورده شکری ما و تو آن گرفت نبایستمان به ریش
7 طبع حسود پنجه گشاید به هر دروغ مرد غریق دست گذارد به هر حشیش
8 یک شب عیادت من بیمار پیش گیر نبود گنه عیادت یاران به هیچ کیش
9 اینجا دلیست خسته و مشتی گل و کتاب واندر نهاده مجمرهٔ زرد هشت پیش
10 وان شاهد صغیر به آهنگ بم و زبر با ذکر یا مجیر بود گرم کار خویش
11 سوی دگر ندیم سبکروح تلخوش بیگانه با مدّلس و با اهل ذوق خویش
12 چنگ و دف و ترانه گرت نیز آرزوست همراه خود بیار ولی بی سبیل و ریش!