شجاعی ای خط و شعر تو از انوری ابیوردی مقطع 435

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

شجاعی ای خط و شعر تو دام و دانهٔ عقل

1 شجاعی ای خط و شعر تو دام و دانهٔ عقل هزار مرغ چو من صید دام و دانهٔ تو

2 ز من زمین خداوند من ببوس و بگوی که ای زمانهٔ فضل و هنر زمانهٔ تو

3 نزاد مادر گیتی به صد هزار قران نه چون تو یا چو جگرگوشهٔ یگانهٔ تو

4 چو گردکی که رساند زمین به دامن تو چو مویکی که ستاند هوا ز شانهٔ تو

5 اگر ز روی ضرورت کرانه کردم دوش ز خدمت تو و بیرون شدم ز خانهٔ تو

6 تو بر زمانه نه آن پر گشاده سیمرغی که خوابگاه مگس شاید آشیانهٔ تو

7 ز جاه تو چه عجب کاختران کرانه کنند بر آسمان ز موازات آسمانهٔ تو

8 مرا ز خدمت تو جاه تست مانع و بس که حایلست مرا جاه بی‌کرانهٔ تو

9 وگرنه مردمک چشم من چه خواهد آن که معتکف بنشیند بر آستانهٔ تو

عکس نوشته
کامنت
comment