1 زنگیی با دو ترک و دو هندو بیضهای با سه زاغ ای آگاه
2 پس از آن چار کوکب تابان چار تیره شب و دو روشن ماه
3 چون به ترتیب ذکر جمع آیند هفت هفت ار تو بشمری آنگاه
4 هفتمین را برون کنی میدان که نماند در آن میانه سیاه
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله ولی ماهی که دارد گرد خویش از مشکتر هاله
2 خدا را رحمی از جور و جفایت چند روز و شب زنم فریاد و گریم خون کشم آه و کنم ناله
1 با من ار هم آشیان میداشت ما را در قفس کی شکایت داشتم از تنگی جا در قفس
2 عندلیبم آخر ای صیاد خود گو، کی رواست زاغ در باغ و زغن در گلشن و ما در قفس
1 به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم
2 من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **