- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زنگی روی چون در دوزخ بینیی همچو موری مطبخ
2 ننمودی به پیش رویش زشت لاف کافوری ار زدی انگشت
3 چشم ها گرد و چشمخانه مغاک گردکان در کوی فتاده ز خاک
4 دو لبش طبع کوب و دل رنجان همچو بر روی هم دو بادنجان
5 دهنش در خیال فرزانه فرجه ای ز کدوی پر دانه
6 دید آیینه ای به ره برداشت بر تماشای خویش دیده گماشت
7 هر چه از عیب خود معاینه دید همه را از صفات آینه دید
8 گفت اگر روی بودیت چو من صد کرامت فزودیت چو من
9 خواری تو ز بد سرشتی توست بر ره افکندنت ز زشتی توست
10 اگرش چشم تیزبین بودی گفت و گویش نه اینچنین بودی
11 عیبها را همه ز خود دیدی طعن آیینه کم پسندیدی
12 مرد دانا به هر چه در نگرد عیب بگذارد و هنر نگرد
13 هست در عیبها هنر بینی از میان صدف گهر چینی
14 بر هنر هر که عیب بگزیند از میان گهر صدف چیند