- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زنی بد پارسا، شویش سفر کرد نه شویی و نه برگی داشت در خورد
2 یکی گفتش بتنهایی و خواری نه نانی نه زری چون میگذاری
3 زنش گفتا که تنها نیستم من که اندر قربت مولیستم من
4 مرا بی شوی روزی به شود راست که روزی خواره شد روزی ده اینجاست
5 تو ای مرد از زنی کم مینمایی چنینی و آی تو در وا چرایی
6 زناشایست و شایست من و تو بلاست این بیش وایست من و تو